اکمللغتنامه دهخدااکمل . [ اَ م َ ] (ع ن تف ) تمام تر و کامل تر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کاملتر. (غیاث اللغات ). رسیده تر. رساتر: بنحو اکمل ؛ بطریق کاملتر. بنحو اتم . (فرهنگ ف
اکمل الدینلغتنامه دهخدااکمل الدین . [ اَ م َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابن یوسف کریمی دمشقی متولد 1012 هَ . ق . و متوفای 1081 هَ . ق . شاعر و استاد موسیقی بود و آهنگهایی ساخت . او مردی فاضل بو
اکمل الدینلغتنامه دهخدااکمل الدین . [ اَ م َ لُدْ دی ] (اِخ ) طبیب حاذق معاصر و معالج و مرید مولانا جلال الدین رومی که در مرض مرگ معالجه ٔ مولانا را بعهده داشته و مسلماً تا سال 672 هَ
اکمل الدینلغتنامه دهخدااکمل الدین . [ اَ م َلُدْ دی ] (اِخ ) لقب محمدبن محمود بابرتی مصری حنفی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به محمدبن محمود.... شود.
اکملیتلغتنامه دهخدااکملیت . [ اَ م َ لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) تمامیت و فاضل تر در تکمیل . (ناظم الاطباء).
اکمل الدینلغتنامه دهخدااکمل الدین . [ اَ م َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابن یوسف کریمی دمشقی متولد 1012 هَ . ق . و متوفای 1081 هَ . ق . شاعر و استاد موسیقی بود و آهنگهایی ساخت . او مردی فاضل بو
اکمل الدینلغتنامه دهخدااکمل الدین . [ اَ م َ لُدْ دی ] (اِخ ) طبیب حاذق معاصر و معالج و مرید مولانا جلال الدین رومی که در مرض مرگ معالجه ٔ مولانا را بعهده داشته و مسلماً تا سال 672 هَ
اکمل الدینلغتنامه دهخدااکمل الدین . [ اَ م َلُدْ دی ] (اِخ ) لقب محمدبن محمود بابرتی مصری حنفی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به محمدبن محمود.... شود.
اکملیتلغتنامه دهخدااکملیت . [ اَ م َ لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) تمامیت و فاضل تر در تکمیل . (ناظم الاطباء).