اکثریت دوشرطیdouble majorityواژههای مصوب فرهنگستانرأیگیریای که در آن اکثریت آرا با دو معیار احراز میشود
اکثریتدیکشنری فارسی به انگلیسیabsolute majority, body, generalities, majority, mass , preponderance, preponderancy
اکثریتلغتنامه دهخدااکثریت . [ اَ ث َ ری ی َ ] (ع مص جعلی ،اِمص ، اِ) بسیاری و افزونی . (ناظم الاطباء). || زیادتی در عدد. بیشتری و کثرت . (ناظم الاطباء).زیادتی در شماره . مقابل اقل
اکثریتلغتنامه دهخدااکثریت . [ اَ ث َ ری ی َ ] (ع مص جعلی ،اِمص ، اِ) بسیاری و افزونی . (ناظم الاطباء). || زیادتی در عدد. بیشتری و کثرت . (ناظم الاطباء).زیادتی در شماره . مقابل اقل
اکثریتبرتریmajoritarianismواژههای مصوب فرهنگستانفلسفهای قدیمی که بهموجب آن اکثریت یک جامعه، بهلحاظ دین یا زبان یا طبقة اجتماعی، در تصمیمگیری امور جامعه اولویت دارند