احتواءلغتنامه دهخدااحتواء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرد کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). گرد فروگرفتن . (غیاث ). || فراگرفتن از هر سوی . (منتهی الارب ). اشتمال . || فرازآمدن بر. (منتهی الارب ). || جمع کردن . (زوزنی ). || دست یافتن بر چیزی . بر چیزی دست یافتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). || احتواء رط
اعتواءلغتنامه دهخدااعتواء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دهن کژ نموده بانگ کردن سگ یا آواز زشت و بلند برآوردن . || خم دادن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اِحْتِواءٌدیکشنری عربی به فارسیمهار کردن , سرکوب کردن , به کنترل در آوردن , کنترل کردن , پيشگيري از گسترش (رشد)
احتواءفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - گرد کردن ، فراگرفتن از هر سوی . 2 - حاوی بودن ، دربرداشتن .