اِحْتَلَّ مَرکزَ الأوَلَدیکشنری عربی به فارسیمقام اول (نخست) را کسب کرد , به مقام نخست رسيد , حائز مقام (رتبه) اول شد
اِحْتَلَّدیکشنری عربی به فارسیاشغال کرد , تصاحب کرد , غصب کرد , به خود اختصاص داد , تصرف کرد , به اشغال در اورد , دست يافت بهف حائزي … شد
اِحْتَلَّ صَدارَة الأحْداثِدیکشنری عربی به فارسیدر صدر رويداد ها قرار گرفت , در رأس عناوين حوادث قرار گرفت
اِحْتَلَّ مَکانَ الصَّدارَة فيدیکشنری عربی به فارسیدر صدر … قرار گرفت , جاي نخست را در … به خود اختصاص داد , در رأس … قرار گرفت , سر لوحه ي … شد
احتیاللغتنامه دهخدااحتیال . [ اِ ] (ع مص ) حیله ساختن . کار ساختن . (تاج المصادر). حیلت کردن . (مؤید الفضلاء). حیله انگیختن . (غیاث ). چاره گری . چاره . حیله . (منتهی الارب ) : گر بدیدی کارگاه لایزال دست و پایش خشک گشتی ز احتیال . مولوی .</
اِحْتَلَّدیکشنری عربی به فارسیاشغال کرد , تصاحب کرد , غصب کرد , به خود اختصاص داد , تصرف کرد , به اشغال در اورد , دست يافت بهف حائزي … شد
اِحْتَلَّدیکشنری عربی به فارسیاشغال کرد , تصاحب کرد , غصب کرد , به خود اختصاص داد , تصرف کرد , به اشغال در اورد , دست يافت بهف حائزي … شد