اِجْتِماعٌ نِظَامي (مُنَظَّمٌ)دیکشنری عربی به فارسیجلسه منظم (هميشگي) , جلسه عادي , گردهمايي عادي , جلسه هميشگي , جلسه معمولي
نظام اجتماعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ماعی، مادرتباری، مادرسالاری، مادرشاهی، پدرسالاری، ارباب[و]رعیتی، دین
نظام اجتماعیsocial systemواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای یکپارچه و هدفمند و پویا از روابط و کنشها و باورهای اجتماعی
اجتماعدیکشنری عربی به فارسیجلسه , نشست , انجمن , ملا قات , ميتينگ , اجتماع , تلا قي , همايش , صف ارايي کردن , دوباره جمع اوري کردن , دوباره بکار انداختن , نيروي تازه دادن به , گرد امدن ,