ایغورلغتنامه دهخداایغور. [ اَ / ای ] (اِخ ) ملک معموری از ترکستان شرقی که در انتهای شرقی چین ممتد شده . (از ناظم الاطباء).
ایغورلغتنامه دهخداایغور. [ اُ ] (اِخ ) اویغور. ایغر. ایغورها. قوم آسیایی ترک نژاد که اول بار در قرن هفتم میلادی در اطراف رود جیحون سکنی گزیدند و اهمیت یافتند. چندین شهر بنا کردند
ایغوریلغتنامه دهخداایغوری . [ اُ ] (ص نسبی ) منسوب به ایغور. - خط و زبان ایغوری ؛ خطی است پیشوایان دین مغل را و این خط تا حدود قرن 15 م . در ترکستان متداول بوده است : برسبیل علامت
شاه قلی ایغورلغتنامه دهخداشاه قلی ایغور. [ ق ُ ] (اِخ ) نام حاکم قبیله ٔ حور است . در کوچکی میل به دانش داشت و گاهی معما میگفت . (مجالس النفائس ص 285).
ایغورلغتنامه دهخداایغور. [ اَ / ای ] (اِخ ) ملک معموری از ترکستان شرقی که در انتهای شرقی چین ممتد شده . (از ناظم الاطباء).
ایغورلغتنامه دهخداایغور. [ اُ ] (اِخ ) اویغور. ایغر. ایغورها. قوم آسیایی ترک نژاد که اول بار در قرن هفتم میلادی در اطراف رود جیحون سکنی گزیدند و اهمیت یافتند. چندین شهر بنا کردند
ایغوریلغتنامه دهخداایغوری . [ اُ ] (ص نسبی ) منسوب به ایغور. - خط و زبان ایغوری ؛ خطی است پیشوایان دین مغل را و این خط تا حدود قرن 15 م . در ترکستان متداول بوده است : برسبیل علامت
شاه قلی ایغورلغتنامه دهخداشاه قلی ایغور. [ ق ُ ] (اِخ ) نام حاکم قبیله ٔ حور است . در کوچکی میل به دانش داشت و گاهی معما میگفت . (مجالس النفائس ص 285).
کائوکیولغتنامه دهخداکائوکیو.[ ءُ ] (اِخ ) نام قدیم ایغورها. سعید نفیسی در احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 192آرد: نام طایفه ای دیگر در تاریخ چین ظاهر میشود که مورخین چینی ایشان را «هوئئی