ازبکلغتنامه دهخداازبک . [ اُ ب َ ] (اِخ ) (اتابکی ...) بانی محله ٔ ازبکیه در قاهره . (کتاب التاج چ احمد زکی پاشا ص 78 ح و ص 244).
ازبکلغتنامه دهخداازبک . [ اُ ب َ ] (اِخ ) (اتابک ...) جهان پهلوان بن اتابک محمد: چون اتابک محمد ده سال فرمانفرمای عراق و آذربایجان بود و در ذی حجه ٔ سنه ٔ احدی و ثمانین و خمسمائ
ازبکلغتنامه دهخداازبک . [ اُ ب َ ] (اِخ ) (اتابک ...) والی تبریز بزمان حمله ٔ مغول : و چون لشکریان مغول در زنجان و اردبیل و سراة مراسم قتل و غارت بجای آوردند واز سراة جلوریز روی
ازبکلغتنامه دهخداازبک . [ اُ ب َ ] (اِخ ) طایفه ای از تاتار. رجوع به اوزبک شود. - مثل ازبکها ؛ تشبیهی مبتذل ، که از آن بدپیراسته بودن موی بروت و ریش و سر خواهند.
ازبکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. طایفهای از مغولان که از اعقاب سپاهیان چنگیز در ماوراءالنهر و نواحی بین دریاچۀ آرال و دریای خزر هستند.۲. از مردم ازبک؛ ازبکی: کُشتیگیر ازبک.
ازبکلغتنامه دهخداازبک . [ اُ ب َ ] (اِخ ) (اتابکی ...) بانی محله ٔ ازبکیه در قاهره . (کتاب التاج چ احمد زکی پاشا ص 78 ح و ص 244).
ازبکلغتنامه دهخداازبک . [ اُ ب َ ] (اِخ ) (اتابک ...) جهان پهلوان بن اتابک محمد: چون اتابک محمد ده سال فرمانفرمای عراق و آذربایجان بود و در ذی حجه ٔ سنه ٔ احدی و ثمانین و خمسمائ
ازبکلغتنامه دهخداازبک . [ اُ ب َ ] (اِخ ) (اتابک ...) والی تبریز بزمان حمله ٔ مغول : و چون لشکریان مغول در زنجان و اردبیل و سراة مراسم قتل و غارت بجای آوردند واز سراة جلوریز روی
ازبکلغتنامه دهخداازبک . [ اُ ب َ ] (اِخ ) طایفه ای از تاتار. رجوع به اوزبک شود. - مثل ازبکها ؛ تشبیهی مبتذل ، که از آن بدپیراسته بودن موی بروت و ریش و سر خواهند.