اَخْتَزَلَدیکشنری عربی به فارسیخلاصه کرد , خلاصه نويسي کرد , تندنويسي کرد , کوتاه کرد , قطع کرد , بريد
اختزاللغتنامه دهخدااختزال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تنها و منفرد بودن . || انداختن . || بریدن . اقتطاع . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پاره ای از چیزی بریدن . پاره کردن . || بریده شدن . انقطاع . || انفراد. انفراد برأی . || حذف . || از میان بردن : هرآنچه در ایام هرج و مرج از