حبیریلغتنامه دهخداحبیری . [ ح َ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به حبیر. و هم نسبت است به بنوحبیر. (سمعانی ).
حبریلغتنامه دهخداحبری . [ ح ِ ] (ع اِ) برنگ حِبر : حسنک [ میکال ] پیدا آمد، بی بند، جبه ای داشت حبری رنگ ، با سیاه میزد، خلق گونه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 180). و رجوع به حبر شود.
دِنای اَبَرپیچیدهsupercoiled DNAواژههای مصوب فرهنگستانشکلی از ساختار دِنا که در آن مارپیچ دوگانه حول خود تابهای بیشتری برمیدارد متـ . اَبَرپیچ supercoil اَبَرمارپیچ superhelix
اَبَرپیچش مثبتpositive supercoiling, overwindingواژههای مصوب فرهنگستانپیچش مولکول دِنا همجهت با پیچش مارپیچ دوگانة دِنا
اَبَرپیچش منفیnegative supercoiling, underwindingواژههای مصوب فرهنگستانپیچش مولکول دِنا ناهمجهت با پیچش مارپیچ دوگانة دِنا
اَبَرپیچش مثبتpositive supercoiling, overwindingواژههای مصوب فرهنگستانپیچش مولکول دِنا همجهت با پیچش مارپیچ دوگانة دِنا
اَبَرپیچش منفیnegative supercoiling, underwindingواژههای مصوب فرهنگستانپیچش مولکول دِنا ناهمجهت با پیچش مارپیچ دوگانة دِنا