ایذاءلغتنامه دهخداایذاء. (ع مص ) کسی را بیازردن . (زوزنی ). آزردن ورنجانیدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). رنجانیدن . (منتهی الارب ). اذیت و آزار کردن : در ایذاء مردمان ..
ایزاءلغتنامه دهخداایزاء. (ع مص ) (از «وزی ») گل اندودن گرداگرد دیوار خانه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گل اندود کردن گرداگرد خانه . (ناظم الاطباء). || تکیه کر
ایزاعلغتنامه دهخداایزاع . (ع مص ) (از «وزع ») در دل افکندن . (ترجمان القرآن ). الهام دادن . || برآغالانیدن بچیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پراکندن . |
ایضاعلغتنامه دهخداایضاع . (ع مص ) (از «وض ع ») گیاه ترش چریدن شتر بکرانه ٔ آب و پیوسته بودن بر آن . || تیز رفتن شتر. تیز راندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شتاب