ایحاءلغتنامه دهخداایحاء. (ع مص ) فرستادن .(آنندراج ): اوحی اﷲ؛ فرستاد بسوی وی و الهام کرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وحی فرستادن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 23). ال
ایهاءلغتنامه دهخداایهاء. (ع مص ) شکستن دست را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دریده گردانیدن ، یقال : اوهیت السقاء. (منتهی الارب ). دریده گردانیدن مشک و یا ر
ایحاءفرهنگ انتشارات معین[ ع . ] (مص م .) 1 - وحی فرستادن ، الهام کردن . 2 - مطلبی را در ذهن یا دل کسی افکندن .
احياءدیکشنری عربی به فارسیيادبود , مجلس تذکر , مجلس يا جشن يادبود , احيا , تجديد , تمديد , استقرارمجدد , تقويت