ایجابلغتنامه دهخداایجاب . (ع مص ) فرض کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || لازم گردانیدن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). یقال اوجب لک البیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب
ایجابفرهنگ انتشارات معین[ ع . ] (مص م .) 1 - واجب کردن ، لازم گردانیدن . 2 - پذیرفتن . 3 - طرف عقد واقع شدن .
ایجابفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. اقتضا کردن.۲. (حقوق) لازم کردن بیع.۳. پذیرفتن.۴. [مقابلِ سلب] (منطق) حکم به ثبوت محمول برای موضوع.
ضرورةدیکشنری عربی به فارسیايجاب , لزوم , ضرورت , اضطرار , پيشامد , بايستگي , نياز , نيازمندي , احتياج