استهیدنلغتنامه دهخدااستهیدن . [ اِ ت ِ دَ ] (مص ) ستهیدن . ستیهیدن . (رشیدی ). استیزیدن . ستیزیدن . ستیزه کردن . (مؤید الفضلاء) (برهان ). لجاج کردن . (سروری ).
انتهیلغتنامه دهخداانتهی . [ اِ ت ِ ] (ع اِ) ممال انتها. آخر. پایان : هرکرا شعری بری یا مدحتی پیش آوری گوید این یکسر دروغست ابتدا تا انتهی . منوچهری (دیوان ص 140).
سردبیرفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکسی که مقالات و اخبار روزنامه یا مجله زیر نظر او تهیه و تنظیم شود و بعد از صاحبامتیاز و مدیر دارای اختیارات برای اداره کردن امور روزنامه و حک و اصلاح مطالب آن
تهیدستلغتنامه دهخداتهیدست . [ ت َ / ت ِ / ت ُ دَ ] (ص مرکب ) همان تنگدست . (شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از مفلس و نادار. (آنندراج ). فقیر و بی پول . (ناظم الاطباء). . مفلاک . فقیر. ت
تهیلغتنامه دهخداتهی . [ ت َ / ت ِ / ت ُ ] (ص ) به معنی خالی ... که در مقابل پر است . (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی ). پهلوی توهیک ، تی
سردبیرفرهنگ انتشارات معین(سَ. دَ) (اِمر.) شخصی که مقالات و اخبار روزنامه یا مجله زیر نظر او تهیه و تنظیم شود.
قصبلغتنامه دهخداقصب . [ ق َ ص َ ] (ع اِ) کِلک . قلم . || نی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لیث گوید هر نبات که میان او تهی و راست قامت و او را پیوندها باشد عرب او