اویماقلغتنامه دهخدااویماق . [ اُ ] (ترکی ، اِ) قوم و قبیله . (غیاث اللغات ) ج ، اویماقات . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
ژاژومکلغتنامه دهخداژاژومک . [ م َ ] (اِ) لوبیا را گویند و آن تخمی است که بعربی لیاء خوانند. (برهان ). رجوع به لوبیا شود.
اویماقاتلغتنامه دهخدااویماقات . [ اُ ] (ترکی ،اِ) ج ِ اویماق . (غیاث اللغات ) (آنندراج ): سایر لشکریان و اویماقاتی که همراه داشت با اموال و جهات به تحت تصرف امراء محمدزمان میرزا درآمد. (حبیب السیر).
ابوالنجملغتنامه دهخداابوالنجم . [ اَ بُن ْ ن َ ] (اِخ ) ایاز اویماق غلام محبوب سلطان محمود غزنوی و او از هواخواهان مسعودبن محمود بود و در نیشابور بخدمت او پیوست و اظهار اطاعت کرد. رجوع به آیاز و ایاز اویماق شود.
ماخلغتنامه دهخداماخ . (اِخ ) دهی است ازدهستان چهار اویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه که 126 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ماخوله بالالغتنامه دهخداماخوله بالا. [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهار اویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 102 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ماهبان بلاغیلغتنامه دهخداماهبان بلاغی . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهار اویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 210 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
اویماقاتلغتنامه دهخدااویماقات . [ اُ ] (ترکی ،اِ) ج ِ اویماق . (غیاث اللغات ) (آنندراج ): سایر لشکریان و اویماقاتی که همراه داشت با اموال و جهات به تحت تصرف امراء محمدزمان میرزا درآمد. (حبیب السیر).
چهاراویماقلغتنامه دهخداچهاراویماق . [ چ َ اُی ْ ] (اِخ ) نام محلی تابع بخش هشترود (سراسکند) در آذربایجان . رجوع شود به چاراویماق . (یادداشت مؤلف ).
چاراویماقلغتنامه دهخداچاراویماق . [ اُ ] (اِخ ) از بلوکات ولایت هشترود دارای 206 قریه و 40 فرسخ مساحت آن است . مرکز آن سریک حد شمالی بلوک هشترود شرقی محال اوچ تپه جنوبی ولایت افشار و غربی گرمرود میباشد. (جغرافیای سیاسی کیهان ).<br