اولکالغتنامه دهخدااولکا. [ اُ ] (ترکی ، اِ) الکا. مرز و بوم . (ناظم الاطباء). || زمین . (ناظم الاطباء). و رجوع به الکا شود.
سنجهلغتنامه دهخداسنجه . [ س َ ج َ ] (اِخ ) نام اولکایی و ملکی است و در آنجا رودخانه ٔ عظیمی است ، گویند پلی بر آن رودخانه بسته اند از یک طاق . (برهان ). شهرکی است بشام ، خرم و ب
اولکهلغتنامه دهخدااولکه . [ اُ ک َ ] (ترکی ، اِ) کشور. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). الکا. رجوع به اولکا شود.
بازار کالغتنامه دهخدابازار کا. [ ] (اِخ ) در حبیب السیر (چ قدیم طهران جزء 2 از ج 3 ص 110) چنین صورتی آمده است که ظاهراً دهی است به ساری بدین عبارت . «سید نصیرعلی الفور به باررکا که