اولوالابصارفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبینایان؛ مردمان روشنبین. Δ برگرفته از آیۀ: انَّ فی ذلک لعبرة لاولی الابصار. (آل عمران: ۱۳).
اولولغتنامه دهخدااولو. [ اُ ] (ع اِ) جمع است به معنی ذو و واحد ندارد و گویند اسم جمع است و واحد آن ذو است به معنی صاحب . (اقرب الموارد). ذو بمعنی صاحب و خداوند. (ناظم الاطباء).
نوبهارلغتنامه دهخدانوبهار. [ ن َ ب َ ] (اِخ ) نووه . وَهاره . نام هیکلی در بلخ از معابد بودائی . (یادداشت مؤلف ). نام آتشکده ٔ بلخ است ، و آن را برمک که نخستین ِ برامکه بود ساخت
مقدرلغتنامه دهخدامقدر. [ م ُ ق َدْ دَ ] (ع ص ) اندازه نموده شده . (آنندراج ). اندازه کرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- شی ٔ مقدر ؛ چیز تقدیر شده . (ناظم الاطباء). || آنچه حق
بصیرلغتنامه دهخدابصیر. [ ب َ ] (ع ص ) بینا و نابینا. از لغات اضداد است . ج ، بُصَراء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بینا. (غیاث ) (ترجمان جرجانی ص 26) (مهذب الاسماء)
خدالغتنامه دهخداخدا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام ذات باری تعالی است همچو «اله » و «اﷲ». (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع در وجه اشتقاق این کلمه چنین آمده اس