اولغلغتنامه دهخدااولغ. [ اَ ل َ ] (ع ن تف ) ولوغ کننده تر: اولغ من کلب ؛ بیش از سگ ولوغ کننده . (مجمع الامثال ).
اولقلغتنامه دهخدااولق . [ اَ ل َ ] (ع اِ) دیوانگی و یا نوعی از دیوانگی . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). منه قوله : لعمرک بی من حب اسماء اولق . (منت
عولقلغتنامه دهخداعولق . [ ع َ ل َ ] (ع اِ) غول . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || سگ ماده ٔ حریص . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ||
اولغبیگلغتنامه دهخدااولغبیگ . [ اُ ل ُ ب َ ](اِخ ) ملقب به علاءالدوله متوفی در سال 853 هَ ق . پادشاه سلسله ٔ تیموریان (850 - 853 هَ . ق .). وی پسر شاهرخ تیموری بود و در زمان حیات پ
اولغبیگلغتنامه دهخدااولغبیگ . [ اُ ل ُ ب َ ](اِخ ) ملقب به علاءالدوله متوفی در سال 853 هَ ق . پادشاه سلسله ٔ تیموریان (850 - 853 هَ . ق .). وی پسر شاهرخ تیموری بود و در زمان حیات پ
یلغونلغتنامه دهخدایلغون . [ ی ُ ] (ترکی ،اِ) در ارسباران ، درختچه ٔ گز. (یادداشت مؤلف ). در خلخال «اولغون » و گاهی «یلغون » یا «یولغون » گویند.
افتیدنلغتنامه دهخداافتیدن . [ اُ دَ ] (مص ) بظاهر ممال افتادن . اوفتادن . فتادن . فتیدن . بمعنی سقوط و جز آن . رجوع به افتادن شود. در بعض لهجه ها از جمله لهجه ٔ مردم کاشان . (یادد
غازانلغتنامه دهخداغازان . (اِخ ) فرزند ارغون بن اباقابن هولاکوبن تولوی بن چنگیز، هفتمین ایلخانان مغولی (از هلاکو ببعد) ایران است که از سال 694 تا سال 703 هَ . ق . فرمانروای کشور