اوقانلغتنامه دهخدااوقان . (اِخ ) دهی است از بخش مینودشت شهرستان گرگان با 280 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ اوغان و محصول آن برنج ، غلات ، ابریشم ، توتون سیگار و شغل اهالی زراعت و
اوغاندهلغتنامه دهخدااوغانده . [ دَ / دِ ] (اِخ ) اوگاندا و آن کشوری است آفریقائی . رجوع به اوگاندا شود.
اوغاندهلغتنامه دهخدااوغانده . [ دَ / دِ ] (اِخ ) اوگاندا و آن کشوری است آفریقائی . رجوع به اوگاندا شود.
تاکورلغتنامه دهخداتاکور. (اِخ ) (امیر...) اوغانی . بنابر قول حمداﷲ مستوفی از امراء اوغان و معاصر شاه شجاع بود و سلطان احمد که بعد از وفات شاه شجاع بسلطنت رسید، پس از ورود به کرما
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عیسی بن دولة الاوغانی المکی ملقب به امام شرف الدین . او راست : اختیار اعتمادالمسانید فی اختصار اسماء بعض رجال الاسانید. وفات بسال 89
علی قورچیلغتنامه دهخداعلی قورچی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) (پهلوان ...) وی پس از کشته شدن احمد سیورغتمش اوغانی در جنگ با سلطان احمد، به پیشوایی جرما و اوغان منصوب گشت . رجوع به حبیب السیر
خاورنلغتنامه دهخداخاورن . [ وُ ] (اِخ ) نام صحرائی است بحدود کرمان و در آنجا بین امیر مبارزالدین آل مظفر و اوغانیان جنگ درگرفت .ابتداء امیر مبارزالدین فائق آمد ولی بعداً اوغانیان