اوطادیکشنری عربی به فارسیپايين اوردن , تخفيف دادن , کاستن از , تنزل دادن , فروکش کردن , خفيف کردن , پست تر , پايين تر , اخم , عبوس , ترشرويي , هواي گرفته وابري , اخم کردن
اوطاءلغتنامه دهخدااوطاء. [ اَ طَءْ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی است . در عبارت زیر: گسترده تر، نرم تر، پاسپرده تر: فالارض باکنافها اوطاء مهاد لطاعته و اتبعشی ٔ لمشیته . (معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث 1634).
اویتاواژهنامه آزاداَویتا:به معنی یکتا، بیتا، بدون همتا، بدون لنگه (تاتی) یکتا، بیتا، بدون لنگه. صفتی است که مختص ذات خداست.
اوگتای قاآنلغتنامه دهخدااوگتای قاآن . (اِ خ )خان بزرگ و قاآن (626 - 639 هَ . ق .) مغول ، پسر سوم و جانشین چنگیزخان . وی در زمان پدر در بسیاری از مهاجمات مغول شرکت داشت و علاوه بر سرداری قسمتی از سپاه مغول غالباً تمشیت امور و تدبیر م
اوطاءلغتنامه دهخدااوطاء. [ اَ طَءْ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی است . در عبارت زیر: گسترده تر، نرم تر، پاسپرده تر: فالارض باکنافها اوطاء مهاد لطاعته و اتبعشی ٔ لمشیته . (معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث 1634).
اوطابلغتنامه دهخدااوطاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وطب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).رجوع به وطب شود.
اوطارلغتنامه دهخدااوطار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَطَر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ). حاجات . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به وطر شود.
اوطاقلغتنامه دهخدااوطاق . [ اُ ] (ترکی ، اِ) خیمه و حجره . اطاق . (ناظم الاطباء). خیمه و مکان و حجره . (آنندراج ). اتاق . اطاق . رجوع به هریک از این کلمات شود.
اوطانلغتنامه دهخدااوطان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وطن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به وطن شود.
اوطاءلغتنامه دهخدااوطاء. [ اَ طَءْ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی است . در عبارت زیر: گسترده تر، نرم تر، پاسپرده تر: فالارض باکنافها اوطاء مهاد لطاعته و اتبعشی ٔ لمشیته . (معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث 1634).
اوطابلغتنامه دهخدااوطاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وطب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).رجوع به وطب شود.
اوطارلغتنامه دهخدااوطار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَطَر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ). حاجات . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به وطر شود.
اوطاقلغتنامه دهخدااوطاق . [ اُ ] (ترکی ، اِ) خیمه و حجره . اطاق . (ناظم الاطباء). خیمه و مکان و حجره . (آنندراج ). اتاق . اطاق . رجوع به هریک از این کلمات شود.
اوطانلغتنامه دهخدااوطان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وطن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به وطن شود.
زاوطالغتنامه دهخدازاوطا. [ وَ ] (اِخ ) لغتی است نبطی و نام شهری است کوچک نزدیک طیب واقع در میان واسط و خوزستان و بصره و گروهی از راویان بدان جا منسوب اند. (از معجم البلدان ).