اوشهلغتنامه دهخدااوشه . [ اَ ش َ / ش ِ ] (اِ) شبنم و آن رطوبتی است که شبها بر سبزه نشیند. (برهان ) (ناظم الاطباء).
اوشهلغتنامه دهخدااوشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) دارویی رستنی که بر دو گونه است باغی و صحرایی ، باغی را مرزه و صحرایی را سعتر گویند. (برهان )(انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (هفت
اوشهنگلغتنامه دهخدااوشهنگ . [ هََ ] (اِخ ) نام اصلی هوشنگ . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (هفت قلزم ). رجوع به هوشنگ شود.
اوشهنگلغتنامه دهخدااوشهنگ . [ هََ ] (اِخ ) نام اصلی هوشنگ . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (هفت قلزم ). رجوع به هوشنگ شود.
جنبیدلغتنامه دهخداجنبید. [ جُم ْ ] (اِ)نام دوایی است که آنرا بفارسی اوشه و بعربی سعتر خوانند. گرم و خشک است در سِیُم . (برهان ) (آنندراج ).
سعترلغتنامه دهخداسعتر. [ س َ ت َ ] (ع اِ) دوایی است که آن را اوشه گویند. گرم و خشک است در سوم و آن صحرایی و بستانی هردو میباشد. بستانی را مرزه خوانند و آن سبزی باشد که خورند. ای
آویشنلغتنامه دهخداآویشن . [ ش َ ] (اِ) صعتر. سعتر. آویشه . آویش . اوشه . اوشن . یوشن . پودنه ٔ برّی . پودینه ٔ صحرائی . پودنه ٔ کوهی . زلف شاهدان : چه کنی دنیا بی دین و خرد زیراک