اوسکوروواژهنامه آزادبسیار تمیز و پاک، بیشتر در موردِ خانه و اتاق کاربرد دارد ( اتاق را اوسکورو کردن)
اسکوروچیواژهنامه آزادشامل 2 بخش است «اسکورو» و «چی» اسکورو محلی در بازاروکیل که طاق اسکورو (دالان مجاور) آن جزء آثار ثبت شده می باشد. این محل کارگاهی برای بسته بندی پنبه و برنج کوبی
استوروآی کفشگرلغتنامه دهخدااستوروآی کفشگر. [ اَ ک َ گ َ ] (اِخ ) یکی از مواضع بالارستاق هزارجریب . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 123 بخش انگلیسی ).
استوروآی گیللغتنامه دهخدااستوروآی گیل . [ اَ ] (اِخ ) یکی از مواضع بالارستاق هزارجریب . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 123 بخش انگلیسی ).
اسقوروفریدونلغتنامه دهخدااسقوروفریدون . [ اَ ف َ ] (معرب ، اِ) بیخ کبر رومی است . (مؤید الفضلاء). و آن مصحف اسقولوفندریون است .
اسقورون حدیدلغتنامه دهخدااسقورون حدید. [ اِ / اُ ن ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ریماهن . رجوع به اسقورون و ریماهن شود.
اسکوروچیواژهنامه آزادشامل 2 بخش است «اسکورو» و «چی» اسکورو محلی در بازاروکیل که طاق اسکورو (دالان مجاور) آن جزء آثار ثبت شده می باشد. این محل کارگاهی برای بسته بندی پنبه و برنج کوبی