تولیدکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ه، سازنده، سراینده، مصنف، نویسنده، پیشهور، استاد، استادکار کارگر، صنعتگر، تکنیسین، مهندس کارخانهدار، سرمایهدار، کاپیتالیست، کارفرما، کارآفرین سرم
لهراسبلغتنامه دهخدالهراسب . [ ل ُ ] (اِخ ) پدر کی گشتاسب . از پادشاهان کیانی ، بنابه روایت فردوسی چون کیخسرو از کار جهان سته شد و آهنگ جهان دیگر کرد، تخت شاهی را به لهراسب که در د
اوساواژهنامه آزاداُوسا = اُوسّا یعنی استاد آن وقت ، آن هنگام (osa) نام روستایی در شهرستان میاندورود استان مازندران
حاذقلغتنامه دهخداحاذق . [ ذِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حذق . استاد. (ادیب نظنزی ) (دهار). سخت استاد (ربنجنی ). ماهر. استادکار. نیک دان . زیرک . زیرک سار در کاری . اوستا. اوستاد. است