اوساطلغتنامه دهخدااوساط. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَسَط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).- اوساط ناس ؛ مردمان عادی ، نه بزرگ نه خرد. طبقه ٔ متوسط: چنانکه ملوک را از آن فواید تواند بود او
مجاولتلغتنامه دهخدامجاولت . [ م ُ وَ ل َ / م ُ وِل َ ] (ع مص ) مجاولة : اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و به مجاولت و مراوغت در آمدند
بنائیلغتنامه دهخدابنائی . [ ب َ ] (اِخ ) لطفعلی بیک درباره ٔ او نویسد: مولانا بنائی ، پدرش معمار و خودش از اوساط ناس و از مردم هری و صاحب فضایل بسیار بود. وی به تحصیل علم و ادب ر