اورقلغتنامه دهخدااورق . [ اَ رَ ] (ع اِ) خاکستر. || (ص ) شتر خاکسترگون که از جهت گوشت خوشتر از سایر شتران است نه از جهت سیر و عمل . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). اشتر سیا
اورقینلغتنامه دهخدااورقین . [ اَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو بخش کبودراهنگ شهرستان همدان . محلی جلگه و سردسیر است با 510 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، انگور
اورقینلغتنامه دهخدااورقین . [ اَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو بخش کبودراهنگ شهرستان همدان . محلی جلگه و سردسیر است با 510 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، انگور
ورقاءلغتنامه دهخداورقاء. [ وَ ] (ع ص ) مؤنث اورق . (از اقرب الموارد). رجوع به اورق شود. || (اِ) گرگ ماده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کبوتر. (غیاث اللغات ) (منتهی الارب )
اریقلغتنامه دهخدااریق . [ اُ رَ ] (ع ص مصغر) مصغرِ اَوْرَق . اشتُرک خاکسترگون . وُرَیق : جأنا باُم ّالرﱡبیق علی اریق ؛ آورد بما بلای عظیم بر اریق (از قول شخصی که غولی را بر شتر