عورتلغتنامه دهخداعورت . [ ع َ رَ ] (ع اِ) عورة. امری که شخص از آن شرم دارد. (فرهنگ فارسی معین ). کار زشت : تو عورت جهل را نمی بینی آنگاه شود به چشم تو پیدا. ناصرخسرو.گفت تو دانی
عورتفرهنگ انتشارات معین(عُ رَ) [ ع . عورة ] (اِ.) 1 - آلت تناسلی ، شرمگاه . 2 - امری که انسان از آن شرم داشته باشد.
عورتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. امری که انسان از آن شرم داشته باشد.۲. عضوی که انسان از روی شرموحیا میپوشاند؛ هرچه موضع ستر باشد.۳. آلت تناسلی؛ شرمگاه؛ شرمجای.۴. [مجاز] جنس زن.
آورتافرهنگ انتشارات معین(وُ) (اِ.) = آورت : سرخ رگی که در انسان از بطن چپ قلب خارج می شود و آن تنة اصلی و عمومی سرخ رگ های دیگر بدن است و به دو قسمت سینه ای و شکمی تقسیم گردد و خون روش