اوراقسازی کشتیshipbreakingواژههای مصوب فرهنگستاناوراق کردن کشتیهای قدیمی و فرسوده برای استفاده از قطعات و فلزات آنها
اوراقلغتنامه دهخدااوراق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وُرْق . رجوع به ورق شود. || ج ِ وِرْق . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (المنجد). || ج ِ وَرِق . (ناظم الاطباء). رجوع به ورق شود. || ج ِ
oratoriesدیکشنری انگلیسی به فارسیاوراق قرضه، فصاحت و بلاغت، فن خطابه، فصاحت، سخن پردازی، شیوهسخنرانی، علم بدیع، خوش زبانی، سخن سرایی، عبارت سازی
اسکاتلغتنامه دهخدااسکات . [ اِ ] (اِخ ) والتر. یکی از بزرگترین نویسندگان اسکاتلندی در ربع اول قرن نوزدهم . وی در نظم و نثر هر دو اقتدار و مهارت داشت و آثاری که از خود یادگار گذاش
زیرلغتنامه دهخدازیر. (ق ، اِ، حرف اضافه ) نقیض بالا. (برهان ). یعنی پایین . پهلوی «ازیر» ، «اژر» ، «هچ -اذر» ، از اوستایی «هچا + اذئیری » ، کردی «ژیر» ، بلوچی عاریتی «چره » و «
حاجی سلیمانلغتنامه دهخداحاجی سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) کاشانی از شعرای مائه ٔ دوازدهم و اوائل مائه ٔ سیزدهم هجری است . تخلص او صباحی و از مردم بیدگل ، از توابع کاشان میباشد وی در عصر
پائیدنلغتنامه دهخداپائیدن . [ دَ ] (مص ) توقف کردن . ببودن . بایستادن . ماندن . درنگ کردن : ای ز همه مردمی تهی و تهک مردم نزدیک تو چرا پاید . ابوشکور (از فرهنگ اسدی نخجوانی ).اگر