اوجانلغتنامه دهخدااوجان . (اِخ ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند دارای 565 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
اوجانلغتنامه دهخدااوجان . (اِخ ) دهی است جزء دهستان دشتابی بخش بویین شهرستان قزوین دارای 100 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود.
اوجانلغتنامه دهخدااوجان . (اِخ ) دهی است جزو دهستان پایین بخش طالقان شهرستان تهران دارای 291 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود.
اوجانلغتنامه دهخدااوجان . (اِخ ) دهی است جزو دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه دارای 185 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود.
عوجانلغتنامه دهخداعوجان . [ ع َ وَ ] (اِخ )جویی است . (منتهی الارب ). نام نهر قُوَیق که در حلب در مقابل کوه جَوشن قرار دارد. (از معجم البلدان ).
باغ اوجانلغتنامه دهخداباغ اوجان . [ غ ِ اَ ] (اِخ ) محلی به تبریز.چمن اوجان معروف است . (از ناظم الاطباء) : طوی عام فرمودن پادشاه اسلام در اردوی زرین به موضع باغ اوجان و ختم کردن قرآ
باغ اوجانلغتنامه دهخداباغ اوجان . [ غ ِ اَ ] (اِخ ) محلی به تبریز.چمن اوجان معروف است . (از ناظم الاطباء) : طوی عام فرمودن پادشاه اسلام در اردوی زرین به موضع باغ اوجان و ختم کردن قرآ
باش سیزلغتنامه دهخداباش سیز.(اِخ ) دهی است از دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در 8 هزارگزی جنوب باختری بستان آباد و 6هزارگزی راه شوسه ٔ بستان آباد به تبریز در جلگه واق
تورآغایلغتنامه دهخداتورآغای . (اِخ ) دهی از دهستان اوجان که در بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع است و 289 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
تازه کندلغتنامه دهخداتازه کند. [ زَ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز است که در 12هزارگزی جنوب بستان آباد و 5هزارگزی ارابه رو میانه و تبریز واقع است . جل