اوابلغتنامه دهخدااواب . [ اَوْ وا ] (ع ص ) آنکه به هرچیز با خدای گردد. (مهذب الاسماء). آنکه از هرچیز بخدای باز گردد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بازگردنده بجانب حق . (آنندراج
اوأبةلغتنامه دهخدااوأبة. [ اَ اءَ ب َ ] (ع مص ) کردن کاری را با کسی که شرم دارد یا خشمناک گردانیدن یا برگردانیدن کسی را از حاجت وی به رسوایی . (منتهی الارب ).
اوابدلغتنامه دهخدااوابد. [ اَ ب ِ ] (ع اِ)ج ِ آبده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). جانور وحشی از این جهت که چون اغلب اوقات بمرگ طبیعی نمی میرد بلکه بکشتن و اهلاک دیگران ، گویا ج
اوابدالعربلغتنامه دهخدااوابدالعرب . [ اَ ب ِ دُل ْ ع َ رَ ] (ع اِ مرکب ) پاره ای عادت و رسوم است که عرب جاهلی داشت . برخی در حد دین بود و برخی اصطلاح و عادت و پاره ای از آن خرافات بود
اوابونلغتنامه دهخدااوابون .[ اَوْ وا ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَواب در حالت رفعی . (از مهذب الاسماء) (از ناظم الاطباء). رجوع به اواب شود.
اوابینلغتنامه دهخدااوابین . [ اَ وْ وا ] (ع ص ،اِ) ج ِ اَواب در حالت نصبی و جری . نیک توبه کاران .- صلوة الاوابین ؛ نماز چاشت . (ناظم الاطباء).
اوأبةلغتنامه دهخدااوأبة. [ اَ اءَ ب َ ] (ع مص ) کردن کاری را با کسی که شرم دارد یا خشمناک گردانیدن یا برگردانیدن کسی را از حاجت وی به رسوایی . (منتهی الارب ).