اهوازلغتنامه دهخدااهواز. [ اَهَْ ] (اِخ ) (یوم الَ...)از ایام عرب است که عبدالرحمان بن اشعث در آن بر اهل عراق حمله برد. و رجوع به مجمعالامثال میدانی شود.
اهوازلغتنامه دهخدااهواز. [ اَهَْ ] (اِخ ) در قدیم شهری بوده است سخت خرم . صاحب حدودالعالم آرد: واندر خوزستان شهری نیست از این خرمتر با نعمتهای بسیار و نهادی نیکو و مردمانی زردروی
احواذلغتنامه دهخدااحواذ. [ اِح ْ ] (ع مص ) سخت راندن . (منتهی الارب ). نیک براندن . (تاج المصادر بیهقی ). نیک راندن . (زوزنی ). || احواذ ثوب ؛ گرد آوردن جامه را. || احواذ صانع قِ
آهوازلغتنامه دهخداآهواز. [ آه ْ ] (اِخ ) اهواز : گر از بهار خلق تو بوئی برد صباروید شکر ز نیش عقارب به آهواز.سیف اسفرنگ .
اهوازیلغتنامه دهخدااهوازی . [ اَهَْ ] (اِخ ) حکیم هبةاﷲبن حسین مکنی به ابوالقاسم که او را اصفهانی نیز گویند از پزشکان ایرانی و صاحب تألیفاتی در طب و ادویه است . وی به سال پانصدوپ
اهوازیلغتنامه دهخدااهوازی . [ اَهَْ ] (ص نسبی ) نسبت است به اهواز. از مردم اهواز. اهل اهواز. (فرهنگ فارسی معین ). || نسبت است به اهواز که آنرا سوق الاهواز گویند و شهری آبادان بوده
حسن اهوازیلغتنامه دهخداحسن اهوازی . [ ح َ س َ ن ِ اَ ] (اِخ ) ابن علی بن ابراهیم بن یزداد، مکنی به ابوعلی مقری شامی (362 - 446هَ . ق .). او راست : «الاقناع » در قرائت و نه کتاب دیگر ا
حسین اهوازیلغتنامه دهخداحسین اهوازی . [ ح ُ س َ ن ِاَه ْ ] (اِخ ) ابن سعیدبن حمادبن سعیدبن مهران اهوازی کوفی فقیه شیعی که در 300 هَ . ق . 1930/ م . میزیسته است و مؤلفاتی در فقه و اخبا
دره اهوازیلغتنامه دهخدادره اهوازی . [ دَرْ رَ اَ هَْ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودزرد بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. واقع در 17هزارگزی باختر باغ ملک و یکهزارگزی جنوب راه اتومبی
اهوازیلغتنامه دهخدااهوازی . [ اَهَْ ] (ص نسبی ) نسبت است به اهواز. از مردم اهواز. اهل اهواز. (فرهنگ فارسی معین ). || نسبت است به اهواز که آنرا سوق الاهواز گویند و شهری آبادان بوده
اهوازیلغتنامه دهخدااهوازی . [ اَهَْ ] (اِخ ) حکیم هبةاﷲبن حسین مکنی به ابوالقاسم که او را اصفهانی نیز گویند از پزشکان ایرانی و صاحب تألیفاتی در طب و ادویه است . وی به سال پانصدوپ
دره اهوازیلغتنامه دهخدادره اهوازی . [ دَرْ رَ اَ هَْ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودزرد بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. واقع در 17هزارگزی باختر باغ ملک و یکهزارگزی جنوب راه اتومبی
حسن اهوازیلغتنامه دهخداحسن اهوازی . [ ح َ س َ ن ِ اَ ] (اِخ ) ابن علی بن ابراهیم بن یزداد، مکنی به ابوعلی مقری شامی (362 - 446هَ . ق .). او راست : «الاقناع » در قرائت و نه کتاب دیگر ا