أَهِلَّةفرهنگ واژگان قرآنهلالها(جمع هلال وهلال به معني آن قسمتي از ماه که تاشب هفتم به صورت نيم دايره روشن ديده مي شود بعد از آن تا شب چهاردهم را "قمر" و شب چهاردهم را بدرمي گويند)
اهلةلغتنامه دهخدااهلة. [ اَ ل َ ] (ع اِ) کسان . || کسان سرای . || زوجه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
اهلةلغتنامه دهخدااهلة. [ اَ هَِ ل َ ] (ع اِ) مال . (ناظم الاطباء). گویند: انهم لاهل اهلة. (منتهی الارب ).
اهلةلغتنامه دهخدااهلة. [ اَ هَِل ْ ل َ ] (ع اِ) ج ِ هِلال یعنی ماه نو. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات )(ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ).
مرحلةدیکشنری عربی به فارسیمنظر , وجهه , صورت , لحاظ , پايه , مرحله , دوره تحول وتغيير , اهله قمر , جنبه , وضع , مرحله اي کردن , صحنه
phaseدیکشنری انگلیسی به فارسیفاز، مرحله، صورت، لحاظ، منظر، وجهه، پایه، دوره تحول و تغییر، اهله قمر، وضع، مرحلهای کردن
phasesدیکشنری انگلیسی به فارسیفاز، مرحله، صورت، لحاظ، منظر، وجهه، پایه، دوره تحول و تغییر، اهله قمر، وضع، مرحلهای کردن
بدرلغتنامه دهخدابدر. [ ب َ ] (ع ص ، اِ) مهتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آقا. سرور. (از ذیل اقرب الموارد). || غلام تمام در جوانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)
ماهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام ، قمر هلال، ماه نو، ماه کامل، شب چهارده، اهلّه، محاق، بدر مهتاب ماهگرفتگی، خسوف قمرهای سیارات، سیارک دهانههای برخوردی