اهلاًلغتنامه دهخدااهلاً. [اَ لَن ] (صوت ) در عربی مفعول مطلق است اهلاً و سهلاً. اهلاً و مرحباً، مأخوذ از تازی ؛ خوش آمدید. (ناظم الاطباء). اهلاًبک ، مرحباًبک ؛ خوش آمدی است که ب
اهلاً و سهلاًفرهنگ انتشارات معین(اَ لَ نْ وَ سَ لَ نْ) [ ع . ] (شب جم .) مرحبا، خوش آمدید (به عنوان تعارف هنگام ملاقات ).
highدیکشنری انگلیسی به فارسیبالا، جای مرتفع، زیاد، عالی، بلند، مرتفع، گزاف، بلند پایه، رفیع، متعال، علوی، عالی مقام، با صدای بلند، خشن، رشید، وافرگران، علی، تند زیاد، با صدای زیر، بو گرفته
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن هشام بن مغیرةبن عبداﷲبن عمرو بن مخزوم قرشی مخزومی . مکنی به ابی عبدالرحمن . مادر او ام الجلاس اسماء دخترمخربة (مخرمة) و بقول عسقلانی فا
احدلغتنامه دهخدااحد. [ اُ ح ُ ] (اِخ ) (غزوه ٔ...) مؤلف روضةالصفا آورده است : از جمله ٔ معظمات وقایع سنه ٔثلث هجریه غزاء اُحد است . تفصیل این اجمال آنکه مشرکان بعد از انهزام م
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیعالزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل . یاقوت در معجم الادباء(چ مارگلیوث ج 1 ص 94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیر
رأییلغتنامه دهخدارأیی . [رَءْ ] (اِخ ) عبداللطیف . از گویندگان قرن دهم هجری عثمانی و اهل قره حصار بود. چندی بسمت تدریس و سپس به کار قضا اشتغال داشته است . (از قاموس الاعلام ترک
هارتمانلغتنامه دهخداهارتمان . (اِخ ) کارل روبرت ادوارد فن . فیلسوف آلمانی که در سال 1842 م . در برلن متولد شد و در سال 1906 درگذشت . پسر یک ژنرال توپخانه بود و در سال 1858 م . به آ