اهلاًلغتنامه دهخدااهلاً. [اَ لَن ] (صوت ) در عربی مفعول مطلق است اهلاً و سهلاً. اهلاً و مرحباً، مأخوذ از تازی ؛ خوش آمدید. (ناظم الاطباء). اهلاًبک ، مرحباًبک ؛ خوش آمدی است که ب
اهلاً و سهلاًفرهنگ انتشارات معین(اَ لَ نْ وَ سَ لَ نْ) [ ع . ] (شب جم .) مرحبا، خوش آمدید (به عنوان تعارف هنگام ملاقات ).
ابن خاقانلغتنامه دهخداابن خاقان . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) ابونصر فتح بن محمدبن عبیداﷲبن خاقان . وفات 535 یا 529 هَ .ق . شاعر و ادیبی از اهل اشبیلیه . صاحب کتاب قلائدالعقیان . او در شهر مرا
ابو هریرهواژهنامه آزادنام يكي از صحابي رسول الله صلي الله عليه وسلم که از اهل یمن بوده و احادیثی بسیاری را روایت نموده و چون در کودکی با گربه بازی می کرده رسول الله ایشان را ابو هریر
ابوایوب مدینیلغتنامه دهخداابوایوب مدینی . [ اَ اَی ْ یو ب ِ م َ ] (اِخ ) سلیمان بن ایوب بن محمداز اهل مدینه . او عارف بغناء و اخبار مغنیان و ادیبی ظریف بود و کتاب عزةالمیلاء و کتاب ابن م
زبالیلغتنامه دهخدازبالی . [ زَ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن محمدبن زباله . اهل مدینه و منسوب است به جدش زبالة. وی احادیثی مفصل از ثقات راویان مدینه نقل کرده است ولی روایاتش مورد استناد ن
ابوحفصلغتنامه دهخداابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) الزکرمی العروضی . ادیبی شاعر. یاقوت از معجم الشعراء حافظ ابوطاهر سلفی و او از ابوالقاسم ذربان بن عتیق و او از ابوحفص ابیات ذیل را روا