وابلةلغتنامه دهخداوابلة. [ ب ِ ل َ ] (اِخ ) ابن الاشفع. در تاریخ گزیده چ عکسی ص 24 چنین آمده است : «وابلةبن الاشفع در سنه ٔ خمس و ثمانین به شام درگذشت ». ولی درست به نظر نمیرسد و
درازبالالغتنامه دهخدادرازبالا. [ دِ ] (ص مرکب ) درازبالای . دراز قد. طویل القامه . آنکه قدی دراز دارد.بلندقد. آخته بالا. کشیده بالا. قددراز. اُسحَلان . أسقف . أسنع. أشجع. أشفع.
اعانتلغتنامه دهخدااعانت . [ اِ ن َ ] (ع مص ) یاریگری و استعانت و مدد و نصرت و یاری و امداد و کمک . و شفقت و مهربانی و دستگیری و حمایت . (از ناظم الاطباء). یاری دادن . (آنندراج ).