ادرعفافلغتنامه دهخداادرعفاف . [ اِ رِ ] (ع مص ) از صف بیرون شدن و در کارزار درآمدن مرد: ادرعف ّ الرجل فی القتال . || بطور خود یا بشتاب رفتن شتر. ادرعباب .
اذرعفافلغتنامه دهخدااذرعفاف . [ اِ رِ ] (ع مص ) بگذشتن . رفتن . اذرعفاف ابل ؛ بطور خود رفتن شتر. || (یا) بشتاب رفتن شتر. || حریص کردن برای کارزار. اذرعفت الابل ؛ مضت علی وجوهها لغة
ارتفافلغتنامه دهخداارتفاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ارتفاف لون ؛ درخشیدن و روشن گردیدن رنگ و گونه ٔ کسی . (منتهی الارب ).
ادرعفافلغتنامه دهخداادرعفاف . [ اِ رِ ] (ع مص ) از صف بیرون شدن و در کارزار درآمدن مرد: ادرعف ّ الرجل فی القتال . || بطور خود یا بشتاب رفتن شتر. ادرعباب .
اذرعفافلغتنامه دهخدااذرعفاف . [ اِ رِ ] (ع مص ) بگذشتن . رفتن . اذرعفاف ابل ؛ بطور خود رفتن شتر. || (یا) بشتاب رفتن شتر. || حریص کردن برای کارزار. اذرعفت الابل ؛ مضت علی وجوهها لغة
ارتفافلغتنامه دهخداارتفاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ارتفاف لون ؛ درخشیدن و روشن گردیدن رنگ و گونه ٔ کسی . (منتهی الارب ).