اهتماجلغتنامه دهخدااهتماج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سست شدن از گرمی و جز آن . || پژمرده و خشک گردیدن روی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
اهتمامدیکشنری عربی به فارسیهايهوي , سروصدا , نق نق زدن , اشوب , نزاع , هايهو کردن , ايراد گرفتن , خرده گيري کردن , اعتراض کردن , بهره , تنزيل , سود , مصلحت , دلبستگي , علا قهعلا قمند کردن
اهتمامفرهنگ مترادف و متضاد۱. تقلا، تکاپو، تلاش، جدیت، جهد، سعی، کوشش، مجاهدت، مساعی ۲. تیمارداری، دلبستگی، غمخواری، همتگماری
مهتمجلغتنامه دهخدامهتمج . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) سست گشته و ضعیف شده از گرمی و جز آن . (ناظم الاطباء). سست شونده از گرمی و جز آن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || پژمرده روی گردیده
أخَذَ بِعَينِ الإعتبارِدیکشنری عربی به فارسیاهتمام ورزيد , اهميت داد , مورد توجه قرار داد , مدّ نظر قرار داد , بجا دانست , در نظر گرفت , منظور داشت , جد گرفت