اهتزاعلغتنامه دهخدااهتزاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شتافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || جنبیدن شمشیر و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جنبیدن شمشیر و درخت و جز
احتذاءلغتنامه دهخدااحتذاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نعل در پای کردن . نعلین در پای کردن . || پیروی کردن . || بجا آوردن حکم : احتذی مثاله ؛ بر نهاد وی کار کرد. || بکسی پی بردن .
احتضاءلغتنامه دهخدااحتضاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) احتضاء نار؛افروختن آتش را، یا گشادن آن تا زبانه زند. (منتهی الارب ). || افروخته شدن آتش . (منتهی الارب ).
احتظاءلغتنامه دهخدااحتظاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بهره مند شدن . دولتی شدن . (منتهی الارب ). بهره مند گشتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). بهره یاب شدن .
مهتزعلغتنامه دهخدامهتزع . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص ) شتابنده . (آنندراج ). جَلد و شتاب . || شمشیر افشان . (ناظم الاطباء). شمشیر جنبنده . (آنندراج ). || نیزه ٔ جنبان . (ناظم الاطباء).
لرزیدنلغتنامه دهخدالرزیدن . [ ل َ دَ ] (مص ) ارتعاد. (تاج المصادر). رعدة. ارتعاش . اهراع . ارتعاص . ارتعاس . تقرقف . مرتعد شدن . تخلج . مصد. تمجمج . شفشفة. رجرجة. (منتهی الارب ).