انگژهلغتنامه دهخداانگژه . [ اَ گ ُ ژَ / ژِ ] (اِ) مخفف انگوژه است که صمغ درخت انگدان باشد و آن را عربان حلتیت و شیرازیان انگشت گنده گویند. انگزه . (از برهان قاطع). انگژد. (فرهنگ
آنگاهگویش اصفهانی تکیه ای: unmoqe طاری: unvaxt طامه ای: unvaxd طرقی: unvaxt کشه ای: unvaxt نطنزی: unvaxt
انغوزهفرهنگ انتشارات معین(اَ زِ یا زَ) (اِ.) =انگژد. انگوژد. انگژه . انگوژه : صمغی است که از گیاه انگدان گیرند و به آن صمغ انجدان نیز گویند و آن به صورت دانه های صمغی به درشتی یک نخود ت
انگژدلغتنامه دهخداانگژد. [ اَ گ ُ ژَ ](اِ) مطلق صمغها را گویند عموماً و صمغی باشد بغایت بدبوی و آن را بعربی حلتیت خوانند. و آن را انگژد بسبب آن گویند که صمغ درخت انگدان است و اصل
انگشت گندهلغتنامه دهخداانگشت گنده . [ اَ گ ِ گ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) صمغ درخت انگدان . حلتیت . صمغالحروت . (از برهان قاطع). انغوزه . (ناظم الاطباء). و رجوع به انغوزه و انگژه شود.
طرذیلونلغتنامه دهخداطرذیلون . [ طَ ] (معرب ، اِ) به لغت یونانی انگدان باشد، و آن درختی است که صمغ آن انگوزه است و بعضی انگوزه را نیز طرذیلون خوانند که حلتیت باشد. (برهان ). سیسالیو
بار کردنلغتنامه دهخدابار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حمل . (در تداول گناباد خراسان و بسیاری از شهرها نیز به این معنی آمده است ). بار بر ستور نهادن . بار بر پشت خر و استر و مانند آن