انگوللغتنامه دهخداانگول .[ اَ ] (اِ) انگشت . و رجوع به انگل و انگولک و انگولک کردن شود. || حلقه ای که گوی گریبان و تکمه ٔ کلاه را از آن بگذرانند. || گوی گریبان و تکمه ٔ کلاه . (ب
انگولک کردنلغتنامه دهخداانگولک کردن . [ اَ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، کاویدن به انگشتان . ور رفتن با چیزی با انگشت ، سودن پیوسته ٔ انگشتان بدو: دیگر چشمت را انگولک مکن تا خوب ش
انگولهلغتنامه دهخداانگوله . [ اَ ل َ / ل ِ ] (اِ) گوی گریبان و تکمه ٔ کلاه . || حلقه ای که تکمه از آن بگذرانند. (از برهان قاطع). و رجوع به انگل و انگول شود.