هراتلغتنامه دهخداهرات . [ هََ ] (اِخ ) شهری است به خراسان . (منتهی الارب ). هرات از اقلیم چهارم است . طولش از جزایرخالدات «صدک » و عرض از خط استوا «لدک ». آن را امیری ، هرات نام
انگورلغتنامه دهخداانگور. [ اَ ] (اِ) میوه ٔ رز. میوه ٔ مو. این میوه بصورت یک خوشه ٔ مرکب از دانه هاست که هریک را حبه یا دانه ٔ انگور گویند و آنها بشکل کروی ، بیضوی ، تخم مرغی برن
سپریغفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. خوشۀ انگور.۲. خوشۀ بزرگ و پربار.۳. خوشۀ انگور که هنوز دانههایش نرسیده و درشت نشده؛ غوره: ◻︎ نیستم همچو تاک پشت دوتا / از پی چند خوشهٴ سپریغ (شمسی فخری: لغت
خرخشتلغتنامه دهخداخرخشت . [ خ َ خ ُ ] (اِ) جایی باشد که انگور را در آن ریزند و لگد کنند تا شیره ٔ آن برآید. (از برهان قاطع) (آنندراج ).مرحوم دهخدا آن را مصحف چرخشت می دانند : چنا