انگل آشیانه1،انگل لانه1nest parasite1,brood parasiteواژههای مصوب فرهنگستانجانوری که تخم خود را در آشیانة جانور دیگر، از همانگونه یا از گونة دیگر، میگذارد
کرملغتنامه دهخداکرم . [ ک ِ ] (اِ) هر حشره ٔ بری یا مائی و بحری را که به درازی گراید گویند و بغیر آن هم گاه اطلاق کنند. اسم انواعی از حشرات خرد و درشت غالباً دراز و باریک آبی و
دانلغتنامه دهخدادان . (اِ) در آخر کلمه معنی ظرفیت بخشد. (برهان ). جای هر چیز. در کلمات مرکبه افاده ٔ معنی ظرفیت کند و هرچه بدان مضاف شود افاده کند که ظرف آن چیز بود. جای و مکان
آهختنلغتنامه دهخداآهختن . [ هَِ ت َ ] (مص ) آهیختن . آختن . لنجیدن . آهنجیدن . کشیدن . برکشیدن . بیرون کردن . بیرون آوردن . برآوردن . بیرون کشیدن . تشهیر. سَل ّ : ز آهختن تیغها ا
متشابهلغتنامه دهخدامتشابه . [ م ُ ت َ ب ِه ْ ] (ع ص ) ماننده . (منتهی الارب ). مانندشونده و مانند. (آنندراج ). شبیه و مانند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- حروف متشابه ؛ حروف
زنبورلغتنامه دهخدازنبور. [ زَم ْ ] (از ع ، اِ) کبت و زیبود و جانور کوچکی پرنده و دارای دو بال که موسه و کلیز نیز گویند. و زنبور عسل را کبت انگبین و برمور و برمر نیز گویند و درمما