عنگلغتنامه دهخداعنگ . [ ع َ ] (اِ) بانگ و نعره ٔ خر الاغ را گویند، و بعضی خر الاغ نر را عنگ میگویند که جفت خر ماده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). خر نر و بانگ و نعره ٔ خر. (ناظ
اَنْگگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی تهمت ، افتراء ، ادعای واهی کردن بر علیه کسی ، زمینه سازی کردن و دسیسه برای بد نام کردن کسی
اَنگstigmaواژههای مصوب فرهنگستاننگرش منفی اجتماع به خصوصیتی از فرد و تلقی آن همچون یک نقصوعیب ذهنی یا جسمی یا اجتماعی
اَنگstigmaواژههای مصوب فرهنگستاننگرش منفی اجتماع به خصوصیتی از فرد و تلقی آن همچون یک نقصوعیب ذهنی یا جسمی یا اجتماعی
تیوپفرهنگ انتشارات معین[ انگ . ] (اِ.) = تیوب : تویی لاستیک چرخ اتومبیل . ؛~لس نوعی تایر بدون تیوپ که خودِ آن از هوا پر می شود.
جینفرهنگ انتشارات معین[ انگ . ] (اِ.) 1 - نوعی پارچة کتانی ضخیم و محکم که از آن لباس دوزند. 2 - شش عدد از هر چیز.
دی . وی . دی .فرهنگ انتشارات معین[ انگ D.V.D . ] (اِ.) نوعی دیسک فشرده که با سیستم دیجیتال قابل ضبط و پخش است و تصاویر را با دقت بیشتری نشان می دهد.