انکتیل دوپرونلغتنامه دهخداانکتیل دوپرون . [ اَ پ ِ رُن ْ ] (اِخ ) (1731-1805 م .) مستشرق مشهور فرانسوی . وی برای فراگرفتن اوستا به هند رفت و با زردشتیان آمیخت . معروفترین اثر وی ترجمه ٔ
انکتاللغتنامه دهخداانکتال .[ اِ ک ِ ] (ع مص ) درگذشتن و رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گذاشتن . (از اقرب الموارد).
آنتیللغتنامه دهخداآنتیل . (اِخ ) نام مجمعالجزایری میان امریکای شمالی و جنوبی ، و آن بمجمعالجزایر آنتیل بزرگ و مجمعالجزایر آنتیل کوچک منقسم است . سکنه ٔ مجموع آن 8400000 تن . محصو
الکل اکتیلیک معمولیلغتنامه دهخداالکل اکتیلیک معمولی . [ اَ ک ُ اُ ک ِ م َ ] (ترکیب وصفی ) یا اکتانل یکی از مهمترین الکلهای عالی اشباع شده است که بشکل استات و بوتیرات در برخی از گیاهان پیدا میش
انکتیل دوپرونلغتنامه دهخداانکتیل دوپرون . [ اَ پ ِ رُن ْ ] (اِخ ) (1731-1805 م .) مستشرق مشهور فرانسوی . وی برای فراگرفتن اوستا به هند رفت و با زردشتیان آمیخت . معروفترین اثر وی ترجمه ٔ
دارابلغتنامه دهخداداراب . (اِخ ) (دستور...) نام یکی از پارسیان هند است که آنکتیل دوپرون برای آموختن اوستا و فرهنگ ایران باستان از سال 1758 تا 1761 در حقیقت شاگرد او بوده است . (ف
اوستالغتنامه دهخدااوستا. [ اَ وِ] (اِخ ) (بمعنی اساس ، بنیاد، متن اصلی ، پناه و یاوری ) در پهلوی اوستاک در متون تاریخی عربی بستاه ، البستاه ابستا، الابستا و الابستاق آمده است . ک
ارنگلغتنامه دهخداارنگ . [ اَ رَ ] (اِخ ) (رودِ ...) در اوستا ((رَنگها)) اسم رودی است با آنکه مکرراً در اوستا از آن اسم برده شده است و در کتب پهلوی غالباً به آن برمیخوریم باز تعی
اروندلغتنامه دهخدااروند. [ اَ وَ ] (اِخ ) (رود...) دجله . (فرهنگ اسدی ) (سروری ) (اوبهی ). دَگله . دجله ٔ بغداد. (برهان ) (جهانگیری ). اراوند. (تحفةالسعادة) (برهان جامع) : باروند