انکارکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط انکارکردن، حاشا کردن، نفیکردن، تکذیب کردن، منکِر بودن پس گرفتن
ارفض تملکدیکشنری عربی به فارسیمالکيت چيزي را انکارکردن , ردکردن , از خود ندانستن , نشناختن , عاق کردن
disownedدیکشنری انگلیسی به فارسیلغو شد، مالکیت چیزی را انکارکردن، رد کردن، از خود ندانستن، نشناختن، منکر شدن
disorientedدیکشنری انگلیسی به فارسیبی نظیر، بهم خوردن، از خود ندانستن، رد کردن، ناجور شدن، غیرمتجانس شدن، مالکیت چیزی را انکارکردن
disorientsدیکشنری انگلیسی به فارسیناامیدی، بهم خوردن، از خود ندانستن، رد کردن، ناجور شدن، غیرمتجانس شدن، مالکیت چیزی را انکارکردن