انوشیروانلغتنامه دهخداانوشیروان . [ اَ رَ ] (اِخ ) (بمعنی جاوید. جاویدان . دارای روان جاوید). ابن قبادبن فیروز. مادر وی دختری دهقان بود. قباد در نیشاپور اور ا بزنی گرفت . لقب وی کسری
انوشیروانلغتنامه دهخداانوشیروان . [ اَ رَ ] (اِخ ) ابن خالدملقب به شرف الدین کاشی وزیر سلطان طغرل سلجوقی . او راست : نفثةالمصدور. (کشف الظنون ). وی معاصر خواجه نظام الملک بود. رجوع ب
انوشیروانلغتنامه دهخداانوشیروان . [ اَ رَ ] (اِخ ) ابن قابوس بن وشمگیربن زیار ششمین و آخرین پادشاه از آل زیار از 420 تا 434 هَ. ق . و ظاهراً لقب او دارا بوده است . (یادداشت بخط مؤلف
انوشیروانلغتنامه دهخداانوشیروان . [ اَ رَ ] (اِخ ) ابن منوچهر پادشاه گرگان . خال او ابوکالیجار بنام او حکومت میراند و در ربیعالاَّخر سال 423 هَ.ق . بمرد و گفتند که خال او ویرا مسموم
خسرو انوشیروانلغتنامه دهخداخسرو انوشیروان . [خ ُ رَ / رُو اَ شیر ] (اِخ ) همان انوشیروان پادشاه ساسانی است . رجوع به انوشیروان پادشاه ساسانی شود.
سد انوشیروانلغتنامه دهخداسد انوشیروان . [ س َدْ دِ اَ شیرْ ] (اِخ ) از جمله قلاع محکمی است که در زمان انوشیروان عادل (531 - 578 م .) ساخته شده که دشت گرگان را در مقابل حملات تورانیان و
انوشروانلغتنامه دهخداانوشروان . [ اَ ش َ ] (اِخ ) ابن محمدبن خالدبن محمد القاسانی . وزیر مسترشد باﷲ خلیفه ٔ عباسی مردی دانشمند بود و تاریخی لطیف کرده است بنام صدور زمان الفتور و فتو
انوشروانلغتنامه دهخداانوشروان . [ اَ ش ِ ] (اِخ ) انوشیروان عادل کسری : انوشروان در باغ رفت و گرد جماعت درنگرید. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ). رجوع به انوشیروان شود.
انوشروانفرهنگ نامها(تلفظ: anuše(a)rvān) (= انوشیروان، نوشیروان) به معنای دارای روان جاوید ؛ (در اعلام) لقب خسرو اول شاهنشاه ساسانی .
خسرو انوشیروانلغتنامه دهخداخسرو انوشیروان . [خ ُ رَ / رُو اَ شیر ] (اِخ ) همان انوشیروان پادشاه ساسانی است . رجوع به انوشیروان پادشاه ساسانی شود.
سد انوشیروانلغتنامه دهخداسد انوشیروان . [ س َدْ دِ اَ شیرْ ] (اِخ ) از جمله قلاع محکمی است که در زمان انوشیروان عادل (531 - 578 م .) ساخته شده که دشت گرگان را در مقابل حملات تورانیان و
انوشروانفرهنگ نامها(تلفظ: anuše(a)rvān) (= انوشیروان، نوشیروان) به معنای دارای روان جاوید ؛ (در اعلام) لقب خسرو اول شاهنشاه ساسانی .
نوشروانفرهنگ نامها(تلفظ: no(w)šervān) (در اعلام) (= انوشیروان ، انوشروان) ، ← انوشیروان و انوشروان .