انوسلغتنامه دهخداانوس . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ضد عقور یعنی سگ ناگزنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
عنوسلغتنامه دهخداعنوس . [ ع ُ ] (ع مص ) دیر ماندن دختر در خانه بی شوی چندانکه از شمار ابکار برآید. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عِناس . رجوع
بیبوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ] بیبویی، فقدان شامه، آنوسمیا بیبوکننده، دئودورانت، بوگیر، برطرفکنندۀبوی بد، مادۀ بوبَر، اسپری، افشانه