انمیازلغتنامه دهخداانمیاز. [ اِ ] (ع مص ) جدا گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ).
انحیازلغتنامه دهخداانحیاز. [ اِ ] (ع مص ) برگشتن از چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). یقال : انحاز عنه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . || از خانمان بج
انفیازلغتنامه دهخداانفیاز. [ اِ ] (ع مص ) تنها شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انفراد. (از اقرب الموارد).
انملازلغتنامه دهخداانملاز. [ اِ م ِ ] (ع مص ) رستن از کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رهیدن . || فوت شدن از کسی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
انمیاثلغتنامه دهخداانمیاث . [ اِ ] (ع مص ) آمیخته شدن . || در آب سوده گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گداخته شدن چیزی در آب . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی
انمیارلغتنامه دهخداانمیار. [ اِ ] (ع مص ) برکنده شدن موی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیفتیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || ریختن پشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
جدا گردیدنلغتنامه دهخداجدا گردیدن . [ ج ُ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) منفصل و گسیخته گردیدن . جدا شدن . دور ماندن . تفّرق . اِنمیاز. (منتهی الارب ) : گفت اگر گردی شبی از روی چون ماهم جداتا
انحیازلغتنامه دهخداانحیاز. [ اِ ] (ع مص ) برگشتن از چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). یقال : انحاز عنه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . || از خانمان بج
انفیازلغتنامه دهخداانفیاز. [ اِ ] (ع مص ) تنها شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انفراد. (از اقرب الموارد).