انقحللغتنامه دهخداانقحل . [ اِ ق َ ] (ع ص ) پیر خشک اندام بدحال .پیر سالخورده . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
حلدیکشنری عربی به فارسیانحلا ل , برهم خوردگي , چاره سازي , شولش , حل , محلول , راه حل , تاديه , تسويه