انفراداًلغتنامه دهخداانفراداً. [ اِ ف ِ دَن ْ ] (ع ق ) بتنهایی و در حالت تنهایی . (ناظم الاطباء). منفرداً. فرداً. بطور انفراد. فرادی . علیحده . واحداً واحداً. تک تک . جداجدا. سواسوا
بهتنهاییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد هایی، انفراداً، یکتنه، یکطرفه، یکجانبه، تنبهتن، تکتک، جداجدا، یکییکی، جداگانه تنها، انفرادی
علی الانفرادلغتنامه دهخداعلی الانفراد. [ ع َ لَل ْ اِ ف ِ ] (ع ق مرکب ) انفراداً. جدا. بتنهایی . یک تنه .
singlyدیکشنری انگلیسی به فارسیبه طور جداگانه، به تنهایی، یکان یکان، جدا جدا، فردا، تنها، انفرادا، یک یک، فردا فرد