انغماسدیکشنری عربی به فارسیبخشيدن , لطف کردن , از راه افراط بخشيدن , ولخرجي کردن , غفو کردن , زياده روي , افراط
انغماسلغتنامه دهخداانغماس . [ اِ غ ِ ] (ع مص ) به آب فرورفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). به آب فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ). به آب درآمدن . اغتم
انغماسفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. فروشدن در آب؛ زیر آب رفتن.۲. (تصوف) فرورفتن در مادیات و تعلقات جسمانی که انسان را از توجه به عالم قدس باز دارد.
انقماسلغتنامه دهخداانقماس . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) فرورفتن در آب . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نشستن در آب . (از اقرب الموارد). انغماس . (یادداشت مؤلف ). || فروشدن س
انغمسدیکشنری عربی به فارسیمخالفت نکردن , مخالف نبودن , رها ساختن , افراط کردن (دراستعمال مشروبات و غيره) , زياده روي کردن , شوخي کردن , دل کسي را بدست اوردن , نرنجاندن
اندماسلغتنامه دهخدااندماس . [ اِ دِ ] (ع مص ) درآمدن در دیماس . (منتهی الارب ). درآمدن در دیماس و خانه ٔ تاریک و گلخن و حمام و جز آن . (ناظم الاطباء). درآمدن در دیماس یعنی خانه ٔ
انطماسلغتنامه دهخداانطماس . [ اِ طِ ] (ع مص ) ناپدید گردیدن و پوشیده شدن و محو و پاک گردیدن خط. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پاک گردیدن و مندرس گردیدن . (از اقرب ا
انغساسلغتنامه دهخداانغساس . [ اِ غ ِ ] (ع مص ) غوطه خوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). انغماس . (یادداشت مؤلف ).