انغطاطلغتنامه دهخداانغطاط. [ اِ غ ِ ] (ع مص ) به آب فروشدن . (یادداشت مؤلف ). به آب فرورفتن . (از معجم متن اللغة).
انحطاطدیکشنری عربی به فارسیپوسيدگي , فساد , زوال , خرابي , تنزل , پوسيدن , فاسد شدن , تنزل کردن , منحط شدن , تباهي
انحطاطدیکشنری فارسی به انگلیسیdecadence, declination, decline, degeneracy, degeneration, effeteness, falloff, ruin
منغطلغتنامه دهخدامنغط. [ م ُ غ َطط ] (ع ص ) غوطه ور در آب و آنکه خود را در آب فرومی برد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انغطاط شود.